از این 3 اشتباه در هنگام شروع یک تجارت پرهیز کنید
آقای دیوید گرین برگ تجربه خود را در ارتباط با سه اشتباهی که او در شروع تجارتش بعنوان یک کارآفرین کرده است را میان میگذارد. او میگوید که: سه سال پیش من بعنوان بنیانگذار یک شرکت تکنولوژی وارد یک حرفه ای که از آن اطلاعات کافی نداشتم شدم. بدون داشتن هیچ تجربه در تکنولوژی و استارت آپ. اگر به گذشته نگاه کنیم درمیابیم که من یک وکیل در منهتن بودم که به صورت رسمی برای شرکت Cravath کار میکردم. اشتباهات در چنین شرایطی و شروع یک تجارت با چنین پیشینه ای یک امری حتمی است.
در اینجا به سه درسی که او از استارت آپ خود گرفت و میتواند بعنوان یک تجربه در اختیار کارآفرینان دیگر قرار گیرد اشاره میشود.
1. خیلی سریع کارمندان بدون صلاحیت را استخدام نکنید
وقتیکه شما یک کمپانی جدید یک نفره تا سه نفره افتتاح میکنید و سعی میکنید که خیلی کارها را به تنهایی انجام دهید, فشار کار باعث میشود که شما فکر کنید که فقط به چند نفر نیاز دارید که به شما کمک کنند تا فشار کاری شما کم شود و یا اینکه به شما کمک کنند تا به مرحله بعدی وارد شوید. هر کسی ممکن است که این کار را بکند, درست است ؟ خیر درست نیست.
چگونه من اولین مهندس خود را استخدام کردم؟ اولین کسی را که استخدام کردم برای این بود که کارهای من کمی سبک شود و او کسی بود که بسیار اعتماد به نفس داشت و دوست داشت که این کار را انجام دهد و از همه مهمتر اینکه قیمت پائینی هم پیشنهاد داده بود. من فکر کردم که یک معامله بسیار خوب است, اما اشتباه فکر میکردم.
چگونه من توانستم که چنین اشتباه تازه کارانه ای انجام دهم؟ وقتیکه به عقب بر میگردم, من میتوانم خودم را سرزنش کنم به خاطر این حقیقت که من ارتباطات و منابع مالی کافی برای استخدام کردن استعدادهای بالا را نداشتم, اما مشکل اصلی اینجا نبود. مشکل اصلی این بود که من نمیدانستم این شغل چه چیزهایی را در بر دارد. من میفهمیدم که چه کارهایی میبایست انجام شود ولی نمیفهمیدم که فرد مورد نظر چه توانایی هایی باید داشته باشد تا بتواند این وظایف را به نحو عالی انجام دهد, و یا اینکه نمیدانستم که چگونه توانایی های آنها را ارزیابی کنم. متاسفانه بدون دانش کافی, اشتباه در استخدام برای من امری حتمی بود.
پیشنهاد من: با تعداد بیشتری کارآفرینان با تجربه تر و همچنین با افرادی که در حال انجام این شغل هستند صحبت کنید تا بفهمید که شخص مورد نظر شما چه صلاحیتهایی برای احراز این شغل میباست داشته باشد. با هر کسی که ممکن است به شما نصیحتی بکند صحبت کنید. آنها به شما کمک میکنند مهارتهای مناسب را شناسایی کنید و همچنین به شما کمک میکنند نشانه های کارایی های کلیدی برای این شغل را شناسایی کنید.
همچنین, حتی اولین کارمندان شما باعث شکل گرفتن فرهنگ سازمان شما میشوند. اولین کارمندان شما باید مهارتهای مناسب داشته باشند و همچنین میبایست شخصیت و رویکرد مناسبی برای شکل دادن به کمپانی و محیطی که مد نظر شماست را دارا باشند.
2. یک شریک پیدا کنید
تنهایی حرکت کردن و نداشتن تجربه در تمام موارد مربوط به یک استارت آپ بسیار دشوار میباشد. وقتیکه شما یک تجارت را شروع میکنید, این بسیار واضح است که دو سر بهتر از یک سر کار میکنند.
وقتیکه ایده بسیار فوق العاده باشد همه چیز به اجرا بر میگردد و توانایی های محدود یک نفر پاسخگوی آن نمی تواند باشد. داشتن یک شریک میتواند به شما این اطمینان خاطر را بدهد که کسی هست که بتواند شما را تکمیل کند و نقاط مثبت و منفی شما را تعدیل کند. این کلید یک موفقیت بلند مدت است.
قبل از اینکه من شریک تجاری خود را پیدا کنم مدت طولانی بیشتر کارها را خودم انجام میدادم. البته این انتظار کشیدن مفید بود زیرا بعد از آن میدانستم که شریک تجاری من چه مهارت ها و خصوصیاتی برای تکمیل کردن تجارت و موفقیت آن میبایست داشته باشد. نتیجتا من توانستم که یک شریک تجاری ایده آل پیدا کنم.
اگرچه اگر من از ابتدای استارت آپ یک شریک داشتم ریسک کار پایین تر می آمد و بسیار سریعتر به اهداف میرسیدم حتی اگر که یک شریک کامل هم نداشتم. بنابراین هیچگاه کمپانی خود را تنهایی بنیان گذاری نکنید. داشتن 50 یا 33 درصد از تجارت بهتر از داشتن 100 آن است, در این صورت شما احتمال داشتن 100% از هیچ چیز را کاهش میدهید.
3. از ایده های خود حفاظت نکنید—آنها را درمیان بگذارید
در ابتدای کار من این را کاملا اشتباه گرفته بودم. من زمان و پول زیادی را برای مخفی نگه داشتن ایده ها و استراتژی خود صرف کردم زیرا فکر کردم که کسی میخواهد از روی من کپی کند.
نه تنها من مقدار زیادی پول و انرژی از دست دادم بلکه بازخوردهای زیادی که از افراد متفاوت از قبیل مصرف کنندگان بالقوه و مشتریان میتوانستم بگیرم را نیز از دست دادم. من زمان و پول زیادی را برای محافظت از ایده و علامت تجاری خود صرف کردم در حالیکه میباست آن را با بقیه در میان میگذاشتم تا در انرژی و مخارج خود کم میکردم.
چیزی که الان میدانم این است که ایده ها آنقدر که به نظر میرسند باارزش نیستند. چیزی که با ارزش است توانایی اجرای آنهاست. هیچ کس ایده من را نخواهد دزدید زیرا هیچ کس به اندازه خود من اشتیاق انجام این کار و دوباره کشف کردن این پروسه را ندارد. در واقع هزاران نفر هستند که همین الان ایده من را دارند اما توانایی اجرای آن را ندارند.
لطفا نظرات خود را در میان بگذارید.